يكي از بناهاى پر اهميت اجتماع، ازدواج و تشكيل خانواده است در اين واحد اوليه اجتماعى سنگ بناى تعليم و تربيت نهاده ميشود و انسان در عرصه ازدواج به آرامش و تكامل ميرسد.
در اين مقاله سعى شده است كه با نگاهى اجمالى به اهداف و آثار ازدواج از نظر قرآن كريم به تبيين اهميت اين سنت حسنه پرداخته شود. مطلب را با هم از نظر ميگذرانيم:
ازدواج، در عرف و شرع، پيمان زناشويى است كه بر اساس آن، براى مرد و زن در برابر هم، تعهدات اخلاقى و حقوقى پديد ميآيد كه سرپيچى (از بسياري) از آنها، عقوبت و كيفر در پى خواهد داشت.
در هر آييني، ازدواج با قوانين و مقررات ويژهاى صورت ميگيرد و اسلام به آداب و رسوم ديگر اقوام احترام گذاشته است: «لكل قوم نكاح» از پيمان زناشويى در قرآن به «نكاح» نيز تعبير شده، و به دو معنا به كار رفته است:
1. آميزش (بقره/230؛ نساء/6)
2. عقد ازدواج (نور/32)
نياز روح به كانون آرامش، با اهميتتر از نياز جنسى است. همسر شايسته در پيش آمدهاى زندگي، راه وصول به آرامش و سعادت را نزديك ميكند
حكمتها و آثار مهمى بر ازدواج ترتب دارد، و قرآن در آياتى به آنها پرداخته است. در برخى موارد، هر چند زن و مرد با يكديگر زندگى ميكنند، اهدافى كه بايد در زندگى آنان حاكم باشد، از ميان ميرود و دو طرف بدون آن كه بهرهاى از زندگى مشترك ببرند، با يكديگر زندگى ميكنند برخى گفتهاند: هر جا نشانههاى الفت و حكمتهاي زوجيت چه در دنيا و چه در آخرت برقرار باشد، قرآن واژه زوجيت را به كار برده است.(روم/ 21 فرقان/74 زخرف/70 بقره/25 يس/56)
و هرگاه جاى اين نشانهها و حكمتها را بغض و خيانت يا تفاوت عقيده زن و مرد با يكديگر پر ميكند، قرآن از كلمه «امرأه» استفاده كرده است (يوسف/30 تحريم/10و 11).
همچنين آن جا كه حكمت زوجيت (بقاى نسل انسان) از ميان برداشته ميشود، باز قرآن واژه «امرأه» را به كار برده است (ذاريات/25 مريم /4 و 5 آل عمران/40).
بدين سبب دوباره وقتى اين حكمت سر برميآورد و ثمره زوجيت به بار مينشيند، باز قرآن تعبير را عوض كرده كلمه «زوج» را به كار ميبرد. در آيه 40 آل عمران، زكريا به خدا خطاب ميكند كه همسرم نازا است: «و امرأتى عاقر»؛ ولى وقتى دعاى او اجابت ميشود، قرآن ميفرمايد: «و اصلحنا له زوجه».
ازدواج و رعايت مقررات آن، نسب را حفظ ميكند. در اسلام، حفظ نسب، پايه احكام و حقوق فراوانى است. بعضى از احكام فقهي، بر شناخت رابطه فرزند با پدر و مادر يا بر شناخت نسبتهاى فاميلى ديگر، مبتنى است. تبعيت فرزند از پدر و مادر در كفر و اسلام، در طهارت و نجاست، در بردگى و حريت، ربابين پدر و فرزند، قصاص نشدن پدر به قتل فرزند، مقبول نبودن شهادت پسر بر ضد پدر، وجوب قضاى نمازهاى ميت بر پسر بزرگتر، مسائل ارث، ولايت پدر و جد، حقوق طرفيني مانند حق حضانت و نفقات، عقوق والدين و اطاعت از آنها و مسائل اخلاقى مانند صله رحم، هبه به اقارب، عقيقه فرزند و مسائل فراوان ديگري، بر حفظ انساب متوقف است. و از اين جا به اهميت ازدواج و مراعات حدود آن نيز پى ميبريم. حفظ نسب، حكمت عده زن بين دو ازدواج شمرده شده است. انتظار زن براي ازدواج دوباره پس از وفات شوهر به مدت چهار ماه و ده روز (بقره/ 234)، عده زن به مدت سه دوره پاكى پس از طلاق (بقره/ 228) و انتظار زن باردار براى ازدواج مجدد تا هنگام وضع حمل (طلاق/4) همه اين مقررات گوياي اهميت حفظ نسب است. حرمت ازدواج با زن شوهردار (نساء/ 24)، و حرمت زنا (اسراء/32) نيز برپايه حكمت حفظ نسب قرار داده شده است.
نياز روح به كانون آرامش، با اهميتتر از نياز جنسى است. همسر شايسته در پيش آمدهاى زندگي، راه وصول به آرامش و سعادت را نزديك ميكند: «و من اياته أن خلق لكم من أنفسكم أزوجا لتسكنوا اليها...»، «...و جعل منها زوجها ليسكن اليها...»
برخي مفسران، مقصود از لباس را در آيه 187 بقره، سكون و آرامش دانستهاند؛ همان گونه كه خدا شب را لباس (مايه آرامش و سكون) دانسته: «و جعلنا اليل لباس لكم و انتم لباس لهن» نيز به سكون و آرامشي كه با همسر حاصل ميشود، اشاره خواهد داشت.
يكي از بناهاى پر اهميت اجتماع، ازدواج و تشكيل خانواده است در اين واحد اوليه اجتماعى سنگ بناى تعليم و تربيت نهاده ميشود و انسان در عرصه ازدواج به آرامش و تكامل ميرسد
طبق بيان قرآن، ازدواج وسيلهاى براى توليد و بقاي نسل در انسان و حيوان است: «... جعل لكم من انفسكم ازواجا و من الانعام ازواجا يذروكم فيه...»
گرچه جمله «يذروكم فيه» تكثير نسل انسان را بيان داشته است، در اين جهت، ميان انسان و چهارپايان و گياهان فرقى نيست. در جاى ديگرى ميفرمايد: پروردگار، شما را از «نفس واحدي» آفريد و جفتش را نيز از او خلق كرد، و از آن دو، مردان و زنان بسيارى را پراكنده ساخت: «... و بث منهما رجالاً كثيرا و نساء...».
در آيه 72 نحل ميفرمايد: از همسرانتان براى شما فرزندان و نوهها قرار داد «... و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفده». قرآن، بقاى نسل انسان و اجتماع مدنى را به ازدواج منوط ميداند و روى آوردن به زنا و لواط را نابود كننده راه بقاى نسل ميشمارد: «و لا تقربوا الزنى انه كان فاحشه و ساء سبيلا»، «ائنكم لتأتون الرجال و تقطعون السبيل»؛ زيرا با رواج راههاى نامشروع، رغبت به نكاح كم ميشود؛ جاذبهاش از بين رفته، فقط بار تامين مسكن و نفقه و به دنيا آوردن اولاد و تربيت آنان، باقى ميماند. در نتيجه، آسانترين راههاى اشباع غرايز كه نامشروع است، رايج ميشود و هدف بقاى نسل، رنگ ميبازد.
يكي از خواستههاى غريزى انسان، نياز فطرى به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به اين خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامين ميشود؛ زيرا اصل توليد و تكثير، از راههاى غير مشروع نيز ممكن است؛ ولى در سايه ازدواج، نسلى داراى اصل و نسب پديد ميآيد. قرآن در آياتي، فرزند را زينت زندگى دنيا شمرده كه بيانگر رغبت انسان به داشتن فرزند و برقرار شدن رابطه پدر يا مادر و فرزند است «المال و البنون زينه الحيوه الدنيا». داشتن فرزند به صورت ثمره ازدواج، با تعبيرهاي گوناگونى در قرآن آمده است. در آيه 223 بقره از اين كه ميگويد: «نساوكم حرث لكم فاتوا حرثكم انى شئتم...»، يادآور ميشود كه بكوشيد از اين فرصت بهره گيريد و با پرورش فرزندان صالح و شايسته كه به حال دين و دنياى شما مفيد باشد، اثر نيكى براي خود از پيش بفرستيد. «... و قدموا لانفسكم...». در آيه 187 بقره پس از آن كه از آميزش با همسر سخن به ميان آمده است، ميفرمايد: «... و ابتغوا ما كتب الله لكم...» كه به نظر بسيارى مقصود، طلب فرزند است. در موارد متعددى از قرآن، خداوند براي داشتن فرزند صالح، خوانده شده است. در آيه 189 اعراف از قول پدر و مادر نقل ميكند كه عرضه ميدارند اگر فرزند صالح نصيبشان شود، شكرگزار خواهند بود: «دعوا الله ربهما لئن اتيتنا صالحا لنكونن من الشكرين...». در چند جا، درخواست حضرت زكريا (ع) مطرح شده است كه از خداوند، فرزندى كه لياقت جانشينى او را داشته: «... فهب لى من لدنك وليا»، و مورد رضايت پروردگار باشد: «... و اجعله رب رضيا» را خواسته است. در سوره آل عمران، پس از مشاهده شايستگيهاى مريم (ع) پروردگارش را ميخواند: خداوندا! از طرف خود، فرزند پاكيزهاى نيز به من عطا فرما: «... هب لى من لدنك ذريه طيبه انك سميع الدعاء».
از ديگر آثار ازدواج، مودت و رحمت است: «و جعل بينكم موده و رحمه...» آن چه در آغاز زندگى مشترك بين زن و شوهر، يگانگى برقرار ميكند، و اثر آن در مقام عمل ظاهر ميشود، مودت است؛ ولى پس از گذشت زمان و رسيدن دوران ضعف و ناتواني، رحمت جاى مودت را پر ميكند. رحمت و مودت به تعبير قرآن، دو نشانه الهى و ضامن به پا ماندن بناى زندگى و تداوم وحدت است؛ البته رحمت در همان آغاز زندگى نيز در زندگى نقش دارد. گاهى زحمات و خدمات بلاعوض و ايثارگرانه بدون هيچ گونه چشم داشتى حتى گاهى با برخورد سرد از طرف مقابل، از انسان سر ميزند. در اينجا براى حفظ نظام خانوايكى از خواستههاى غريزى انسان، نياز فطرى به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به اين خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامين ميشود؛ دگي، مودت رنگ ميبازد؛ ولي رحمت جايگزين آن ميشود.
يكي از خواستههاى غريزى انسان، نياز فطرى به پدر و مادر شدن شمرده، و پاسخ به اين خواسته با ازدواج و داشتن فرزند تامين ميشود؛
غريزه جنسي، نيرويى است كه در زن و مرد قرار داده شده و ازدواج، وسيلهاي مُجاز براى اطفاى نيروى شهوت و پاسخى به اين غريزه خدادادى است: «و الذين هم لفروجهم حفظون ¤ الا على ازواجهم او ما ملكت ايمانهم فانهم غير ملومين»
در حديث آمده است: ميان لذتهاى مادى و جسمانى در دنيا و آخرت، هيچ كدام به پايه لذت زناشويى نميرسد؛ سپس امام به آيه 14 آل عمران استشهاد ميكند كه در ميان شهوات گوناگون، علاقه به زن را مقدم داشته است: «زين للناس حب الشهوت من النساء و البنين و القناطير المقنطره...» در آيه 187 بقره ميفرمايد: خداوند ميدانست كه شما به خود خيانت ميكرديد و آميزش با همسر را كه ممنوع شده بود، انجام ميداديد؛ بدين سبب، ممنوعيت برداشته شد: «... علم الله انكم كنتم تختانون انفسكم فتاب عليكم و عفا عنكم فالن باشروهن...». اين آيه، به نياز غريزى جنسى اشاره دارد كه به رغم ممنوعيت شرعي، مردم به سوى آن كشيده ميشوند؛ البته اين امر نميتواند انگيزه اصلى و هدف نهايى ازدواج باشد؛ زيرا غريزه جنسى در زن و مرد، دوره محدودي دارد و اگر غرض از ازدواج، فقط اين جهت باشد، بايد زوجين هنگام ناتوانى جنسي، يكديگر را رها كنند يا زن و مردى كه توانايى جنسى خويش را از دست دادهاند، هيچ گاه پيمان زناشويى نبندند.
يكي از آثار ازدواج براى زن و مرد، ايجاد زمينه تقوا و دورى از گناهان است. با اشباع غريزه جنسى در زن و مرد، زمينه گناهان شهوت انگيز از ميان ميرود. اين كه در قرآن از كسى كه ازدواج كرده، به «مُحصن و محصنه» تعبير شده: «فاذا احصن...»، به جهت اين است كه زن و مرد، با ازدواج در حِصن سنگر مستحكمى قرار ميگيرند و خود را حفظ ميكنند تا وسوسههاى شهوانى در آنان اثر نگذارد؛ بلكه ازدواج، زمينه گناهان ديگر را نيز از بين ميبرد؛ زيرا پذيرفتن مسئوليت تامين و تربيت اولاد، انسان را به استفاده بهينه از عمر وا ميدارد و براي گناه و معاشرتهاى گمراه كننده جايي باقى نميماند. پيامبر اكرم (ص) فرمود: «من تزوج فقد احرز نصف دينه» با ازدواج، نيمى از دين صيانت ميشود.
در روايتى ديگر آمده است: بدترين مردم، كسانياند كه در تجرد به سر ميبرند. در تفسير آيه 187 بقره «هن لباس لكم و انتم لباس لهن» برخى گفتهاند: آن گونه كه انسان، با لباس از سرما و گرما و حشرات و آسيبهاى جلدي، محافظت ميشود، زن و مرد، با ازدواج، يكديگر را از گناه حفظ ميكنند. در آيه 28 نساء حكمت تشريع ازدواج اين گونه بيان شده است: «يريد الله ان يخفف عنكم...»؛ زيرا پيروى از شهوات و در دام گناه افتادن، براى انسان، وزانت و سنگينى ميآورد و تشريع ازدواج و فراهم شدن امكان آن براى كسى كه نميتواند با زنان آزاد ازدواج كند، از فساد و گناه جلوگيرى ميكند و انسان از عواقب آن در امان ميماند و اين نوعى توسعه براى انسان شمرده ميشود.
یامبر اسلام حضرت محمد(ص) برترین پیامبران ورسولان وخاتم آنهاست وپس از او پیامبری نخواهد آمد.نام مبارکش چهار بار در قرآن آمده ونام دیگر ایشان احمد است که یکبار در قرآن آمده است.
ولی القاب آن حضرت به عنوان نبی-رسول-بشیر-نذیر-خاتم النبیین-الفاتح-نبی الرحمه-نبی التوبه-نبی الملحمه-رسول ا...-الماحی-العاقب-المقفی-المصطفی-النبی الامی-طه ویس و... ده ها بار در قرآن ذکر شده است.
ایشان فرزند عبدا... بی عبد المطلب است ومادرش نیز آمنه بنت وهب می باشد.تولد ایشان در در عام الفیل وسال 570 میلادی و ماه ربیع الاول می باشد.آن حضرت دارای همسران متعدد بود ولی برترین آنها خدیجه بود که بنا بر مشهور از او دارای شش فرزند گردید وهمه نیز به جز حضرت زهرا(س)در عصر خودش از دنیا رفتند.
دوران ولادت وشیر خوارگی
عبدا.. پدر رسول خدا با آمنه دختر وهب ازدواج کرد ونور وجود آن حضرت در ایام تشریق(11-12-13 از ماه رجب)در رحم پاک آمنه قرار گرفت.طولی نکشید ه عبدا... برای تجارت با کاروان قریش رهسپار شام گردید اما در بازگشت از شام در اثر بیماری درگذشت ودر همان جا به خاک سپرده شد.آمنه مادر رسول خدا می گوید :چون به رسول خدا باردار شدم به من گفته شد که تو سرور این امت را باردار شده ای پس در هنگام تولد بگو او را از شر هر حسد برنده ای به خدا پناه می دهم ونام او را محمد بگذار.در هنگام تولد جدش او را به کعبه برد وبرایش دعا کرد.رسول خدا هفت روز از مادرش شیر خورد وروز هفتم عبدالمطلب برایش گوسفندی ذبح ونام مبارکش را محمد برگزید.
چون رسم اعراب بود که فرزندانشان را برای شیر خوردن به دست دایه های بادیه نشین می سپردند تا قوی شود ابتدا او را به زنی به نام ثویبه وسپس به مدت دو سال به زنی به نام حلیمه سپردند.حلیمه در مدت چهار سالی که سرپرستی ایشان را به عهده داشت صاحب برکات فراوانی گردید.سپس او رابه مادرش بازگرداند.
سفر به مدینه وفوت مادر
از روزی که آمنه شوهرش را از دست داده بود منتظر فرصتی بود تا به مدینه برود وآرامگاه شوهرش را زیارت کند واز خویشانش نیز بازدید کند.او در حالیکه محمد شش ساله بود به همراه کنیزش به مدینه رفتند وپس از یک ماه قصد بازگشت نمودند.اما زمانیکه به منطقه ای بین مکه ومدینه رسیدند آمنه بیمار شد واز دنیا رفت وهمانجا نیز به خاک سپرده شد.
تحت سرپرستی جد ومصیبتی دیگر
عبدالمطلب جد پیامبر سرپرستی او را بر عهده گرفت وآنگاه که نشانه های بزرگی را در او مشاهده کرد به او محبت بیشتری عنایت نمود وبه او احترام زیادی می گذاشت.هشت ساله بود که جد خود را نیز از دست داد واو را بسار متاثر نمود وغمش را هیچ گاه فراموش نکرد.
سرپرستی ابوطالب وسفر به شام
پس از وفات جدش عبدالمطلب عمویش ابوطالب سرپرستی او را بر عهده گرفت.او فردی فقیر وتهی دست بود ولی اهل جود وبخشش بود وهیچ یک از فرزندان خود را به اندازه محمد دوست نداشت.محمد 12 ساله بود که ابوطالب قصد سفر به شام برای امر تجارت نمود.جدایی از عمو برای او دشوار بود برای همین دل عمو برایش سوخت واو را با خود برد.آنها به منطقه ای به نام بصری رسیدند .در آنجا راهبی به نام بَحیراء که در آن مکان صومعه ای داشت محمد را دید ومتوجه شد که انسانی معمولی نیست وبه عبدالمطلب گفت که او آینده درخشانی دارد وهمان پیامبر موعود است.برشما لازم است که او را از چشم یهود پنهان کنید زیرا اگر بفهمند او را خواهند کشت.
دوران جوانی وازدواج حضرت محمد
چند سالی که از این سفر گذشت وحضرت دوران جوانی عمر خود را می گذراند از نظر خلق وخو سرآمد همه مردم بود وبه خاطر اشتهار به امانت داری وراستگویی به محمد امین معروف شد.وی از فحش وناسزا وسایر زذایل اخلاقی پرهیز می کرد وبرای همین خدیجه که یک از سرمایه داران قریش بود او را اجیر خود کرد تا برایش تجارت کند و مزدش را دریافت دارد.محمد نیز پذیرفت وبا کاروانی عازم شام شد و در تجارت سود زیادی به دست آورد وهمین امر ونیز تعریف کردن غلامان خدیجه از وی نزد خدیجه باعث محبوبیت بیشتر وی گردید و وقتی که از خبر رسالت وی در آینده آگاه شد قصد ازدواج با او را گرفت.لذا شخصی را نزد او فرستاد وتمایلش برای ازدواج را به او اعلام نمود.حضرت نیز با عموی خود مشورت نمود ودر نهایت از او خواستگاری کرد.
پس از قبول کردن خدیجه حضرت چهار صد دینار ویا به قولی دیگر بیست شتر جوان را مهریه او قرار داد ودر نهایت خطبه عقد توسط ابوطالب خوانده شد.
داوری حضرت محمد در نصب حجرالاسود
ده سال بعد از ازدواج با خدیجه در حالیکه حضرت 35 ساله بود سیلی ویرانگر در مکه جاری شد که در اثر آن دیوارهای کعبه خراب شد.قریش کعبه را خراب ودوباره از نوساخت اما وقتی خواستند حجرالاسود را نصب کنند سر اینکه چه کسی آنرا نصب کند بین بزرگان اختلاف افتاد وهر طایفهای می خواست این افتخار را نصیب خود کند.این اختلاف عمیق شد تا جائیکه نزدیک بود باعث جنگ بین آنان شود اما یکی از خردمندان پیشنهاد داد تا اولین کسی که وارد مسجد شد بین آنان حکم کند.ناگهان محمد وارد شد وهمه از این رخداد خوشحال شدند.حضرت پیشنهاد داد تا سنگ را در ردای او بگذارند وهر نماینده ای گوشه ای از ردا را بگیرد سپس حضرت سنگ را با دستان مبارکش در جای خود قرارداد واز بروز فتنه ای جلوگیری کرد.
آوردن حضرت علی به خانه خود
پیش از بعثت قحطی وخشکسالی عجیبی در مکه پدید آمد وعموی پیامبر که عائله زیادی داشت وبزرگ قریش بود وضع مالی خوبی نداشت.بنابراین پیامبر تصمیم گرفت تا علی را به خانه خود ببرد ونیز عباس عموی پیامبر نیز جعفر را به خانه خود برد تا کمی از مشکلات اقتصادی ابوطالب کاسته شود.
منابع قرآنی:ضحی
6
« و بني اسرائيل را از دريا عبور داديم. فرعون و سپاهيان وي بيدرنگ مسلحانه و فراتر از حد خود آنها را دنبال کردند، تا وقتي که داشت غرق ميشد گفت: ايمان آوردم به اينکه خدائي غير از خدائيکه بنياسرائيل (فرزندان يعقوب) به او ايمان اوردند وجود ندارد و هميشه مسلمان خواهم بود ـــ حالا! در حاليکه تا پيش از اين از سپردن بني اسرائيل سرباز زدي و هميشه نيز مفسد بودي ـــ امروز فقط بدن تو را نجات ميدهيم تا براي افراد پس از خودت درسي باشد. هر چند خيلي از مردم از آيات ما غافلند».
واژه فرعون در لغت بمعني: ساختمان باشکوه است. بعد به فرمانروايانمصر اطلاق شده، که اشاره ضمني و تلويحي بوده به ساختمانهاي بلند بالا و باشکوه آنها. تصويري که ميبينيم تصويرهمان فرعوني است که درزمان موسي بوده و از سپردن بني اسرائيل به موسي سرپيچي کرده و موسي و همراهانش را تعقيب کرده و در دريا غرق شده. او رامسز دوم نام داشته است. پس از غرق شدن افراد باقيمانده دستگاه فرعون که با وی در تعقیب موسی نبوده اند او را از آب گرفته و موميائی ميکنند، و امروزه در معرض تماشای جهانيان است. چيزی که 1400 سال پيش قرآن آن را پيش بينی کرده است.
آسيب رساندن به گوش دامها و تغيير در خلق
« و به آنها امر می کنم که گوشهای دامها را آسيب برسانند، و به آنها امر می کنم کهدر خلق خدا دگرگونيهائی ايجاد کنند».
نکات آيه:
1ـــ به گوش دامها آسيب رسانده خواهد شد:
جملات مزبور نقـل قول از حرفهای شيطان است. چنانکه در تصوير می بينيم و در جهان واقع نيز کم و بيش ديده ايم، شماره يا مشخصات دامها را در نوشته ای به گوش آنها منگـنه می کنند. در حاليکه می توان آنرا در گردن آنها نيزآويزان کرد.
2ـــ ايجاد تغييرات در خلق:
در قـرآن دو مـقـوله «تـبـديـل» و «تـغـيـيـر» هـسـت. «تغـيير» به معنی: ايجاد دگرگونيهائی در شئ، و «تبديل» به معنی: عوض کردن کلی شئ (يعنی: عـوض نمودن ماهـيت و هـويت آن) است. قــرآن «تبديل» پـديـده ها را خارج از توان انسان دانسته (لا تبديل لخلق الله) و تاکنون نيز کسی موفـق به تغيير "هـويت و ماهـيـت" چيزی نـشـده، ولی ايـجـاد «تـغـيـيـر» را پيش گوئی کرده است. و اين چيزی است که در عصر ما فعلاً انسان به آن نقطه رسيده و دست به چنين کاری می زند. مثلا کسانی هستند که نمودهـای مردانگی خود را برمی دارند و نمودهای زنانگیمی دهند و همينطور برعکس.
ضمن اينکه هر دو پيش بينی قرآن درست درآمده ترتيب آنها نيز همانطور که آنرا گفته اتفاق افـتاده است. يعنی ابتدا گوش دامها را منگنه کردند و بعد افراد را دستکاری کردند. البته احتمال اين نيز هست که منظور آيه اين باشد که انسان گوش دامها را خواهد بريد وبرای ايجاد تغييرات در افراد از آن استفاده خواهد کرد.
ویژگی منحصر به فرد دوران ما این است که به عصرفضا نامگذاری شده است زیرا انسان توانسته است بسیاری از حقایق خیره کننده جهان خلقت را کشف کند و نوع نگاه ما را به جهان پیرامون خود تغییر دهد. عجیب آنکه که می بینیم این حقایق به طور واضح در کتابی که قبل از 1400سال پیش نازل شده است, بیان شده است. آن هم در دورانی که علم نجوم چیزی جز طالع بینی,فریب, خرافه و افسانه نبود.
خداوند بزرگ این حقایق علمی را در کتابش نهاده است تا راهنمای کسانی باشد که در حقانیت آن تردید دارند تا به واسطه آن نور حق و عظمت رسالت اسلام را دریابند... از مهمترین این حقایق علمی عبارتند از:
1- چگونگی آغاز جهان خلقت
از مهمترین اکتشافات دانشنمدان در قرن بیستم بی اعتبار ساختن اندیشه ازلی و ابدی بودن جهان است؛ آنان با دلایل متقن علمی ثابت کرده اند که آفرینش جهان با یک انفجار مهیب آغاز شده است که از آن به "انفجار بزرگ" یاد می کنند. تحقیقات همچنان درباره جزئیات این انفجار ادامه دارد. آنان می گویند: جهان هستی در ابتدا یک توده واحد بوده که منفجر شده و طی میلیون ها سال به شکل کنونی خود درآمده است.
برخی دانشمندان ترجیح می دهند که در بیان این پدیده به جای کلمه" انفجار هستی" از اصطلاحات دقیق تری چون "انفصال" استفاده کنند. در هر حال آنچه که مهم است این است که آنها با جعل این اصطلاحات در صدد بیان این واقعیت اند که جهان هستی در ابتدا یک توده واحد به هم پیوسته بوده (کانتا رتقا) سپس اجزای آن از یکدیگر انفصال یافته است(انفتقت) و بعد از آن ستارگان و کهکشانها و زمین و ... به وجود آمده است.
قرآن در بیان پدیده آغاز آفرینش با شیوه ای کاملا دقیق از دانشنمدان غربی پیشی گرفته است.
قرآن 1400 سال پیش در بیان این حقیقت دانشنمدان غرب پیشی گرفته است و دقیقا همان چیزی را می گوید که دانشمندان به آن دست یافته اند. به این آیه توجه کنید:
(أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا) [الأنبياء: 30].
ترجمه: آيا كافران نداستند كه آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند، و ما آنها را از يكديگر جدا كرديم.
اینجاست که این سوال متوجه کسانی می شود که حقانیت قرآن را منکرند: در زمان نزول قرآن چه کسی می دانست که جهان در ابتدا یک توده واحد به هم پیوسته بوده(رتقا) سپس از یکدیگر جدا شده (انتفتقت) و آنگاه جهانی کنونی به وجود آمده است. آیا او کسی جز خدای بلندمرتبه است؟
2- انبساط جهان
شاید بتوان"نظریه انبساط جهان" را مهمترین کشف نجومی قرن بیستم دانست, بر طبق این نظریه کهکشانها با سرعت فوق العاده ای در حال حرکت و فاصله گرفتن از یکدیگرند که در نتیجه آن, جهان هستی به طور مداوم در حال گسترش و انبساط است.
جهان هستی با سرعت زیادی در حال انبساط است اما ما آن را احساس نمی کنیم. دانشنمدان با استفاده از ابزار آلات پیشرفته توانسته اند سرعت آن را اندازه بگیرند. این حقیقتی است که در زمان نزول قرآن هیچ کسی اطلاعی از آن نداشت.
این دستاورد علمی دانشنمدان بعد از تحقیقات بسیار و صرف هزینه های زیاد و در مدت زمان طولانی به دست آمده است. عجیب آن که قرآن قبل از 1400سال پیش در آیه زیر خبر از گسترش جهان داده است.
( وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ)[الذاريات: 47]
ترجمه: ما آسمان را با قدرت بنا کردیم و گستراننده آن هستیم.
3- چگونگی پایان جهان
نظریات متفاوتی درباره پایان جهان ارائه شده است اما نقطه اشتراک همه آن ها این است که جهان روزی به پایان خواهد رسید, بنابراین ممکن نیست انبساط جهان هستی تا ابد ادامه داشته باشد زیرا طبق قانون بقای انرژی, میزان ماده و انرژی همیشه ثابت است در نتیجه, گسترش جهان هستی متوقف خواهد شد و همان گونه که گسترش یافته بود شروع به بازگشت و جمع شدن خواهد کرد.
نظر کنونی دانشمندان این است که شکل جهان تقریبا به صورت یک ورقه مسطح است که اندکی انحنا دارد.
عجیب آنکه قرآن در آیه زیر به چگونگی پایان جهان و شکل جهان هستی که مانند یک ورقه منحنی است, اشاره کرده.
(يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ) [الأنبياء: 104]
ترجمه: روزى كه آسمان را همچون طومار نوشتهها درهم مىپيچيم و همان گونه كه آفرينش را آغاز كرديم، آن را باز مىگردانيم، اين وعدهاى است بر عهدهى ما و ما حتماً انجام دهنده ى وعدههاى خود هستيم
(اگر دقت شود می یابیم که ورقه های طوماری که غالبا در گذشته ها استفاده می شده ورقه ای مسطح است که به علت تا شدن اندکی انحنا پیدا می کند.)
4- سیاهچاله های فضایی
سیاهچاله های فضایی پدیده های عظیمی اند که تحقیق درباره وجود آنها تا بیش از نیم قرن ذهن دانشنمدان را به خود مشغول داشت تا اینکه سرانجام به وجود آنها اذعان کردند. دانشمندان می گویند: هنگامی که ستارگان بزرگتر می شوند ( سوخت هسته ای خود را به طور کامل تمام می کنند و در نیتجه نیروی گرانش موجود در آن بر ستاره غلبه کرده و باعث فرو ریزش آن به داخل و) تشکیل سیاه چاله می شود. هيچ چیزی نمي تواند از ميدان جاذبه چنين ناحيه اي خارج شود ، حتي يك دسته پرتو نور و به همین علت است که سیاهچاله ها قابل رؤیت نیستند.
دانشمندان سیاهچاله ها را دارای سه ویژگی اساسی می دانند:1- غیر قابل رؤیت اند 2- حرکت می کنند 3- جذب کننده ی سایر اجرام آسمانی اند. عجیب آنکه قرآن همین اوصاف را در این آیه ذکر می کند.
(فَلَا أُقْسِمُ بِالْخُنَّسِ * الْجَوَارِ الْكُنَّسِ) [التكوير: 14-15].
ترجمه: سوگند به (ستارگان) پنهان که در حال حرکت و جذب کننده اند.
الخنّس یعنی آنچه که پنهان میشود و دیده نمیشود, الجوار یعنی آنچه که با سرعت زیادی در حال حرکت است و الکنّس یعنی چیزی که جذب میکند (و صفحه آسمان را جاروب میکند). و این همان چیزی است که دانشنمدان درباره سیاهچاله ها به آن معترفند.
(مترجم: کُنّس جمع کانس است و کانس در زبان عربی چیزی است که جاروب می کند. وقتی در زبان عربی گویند: کنس البیت یعنی خانه را جاروب کرد در واقع سیاهچاله ها به علت قدرت جاذبه فوق العاده ای که دارند بسیاری از اجرام آسمانی را به سمت خود جذب می کنند و گویا فضای اطراف را جاروب می کنند!)
قرآن زمانی از سیاهچاله ها سخن به میان آورده است که احدی روی کره زمین هیچ تصوری از آن نداشته است.
5- تپ اخترها (ستاره های تپنده)
تپ اخترها از جنجالی ترین اکتشافات قرن بیستم محسوب میشوند, تپ اخترها به ستاره هایی اطلاق می شود که از آنها صدایی شبیه صدای چکش صادر می شود. به همین خاطر دانشمندان آن ها را چکشهای غول پیکر نامیده اند. آن ها بعد از تحقیقات فراوان به این نتیجه رسیده اند که این ستاره ها از خود امواج بسیار قوی و نفوذ کننده ای صادر می کنند که توانایی نفوذ از همه چیز را داراست؛ در یک نتیجه کلی می توان گفت که آنها "کوبنده" و "نافذ اند".
تپ اخترها یکی از حیرت آورترین پدیده های نجومی برای دانشنمدان اند.
قرآن با عباراتی رسا این حقیقت را بیان کرده است. آنجا که به این نوع ستاره ها سوگند یاد کرده و فرموده: (وَالسَّمَاءِ وَالطَّارِقِ * وَمَا أَدْرَاكَ مَا الطَّارِقُ * النَّجْمُ الثَّاقِبُ) [الطارق: 1-3].
ترجمه: سوگند به آسمان و(ستاره)كوبنده (ا) و تو چه مىدانى ستاره كوبنده چيست (2)همان ستاره نافذ(3).
به راستی که این آیات گواه صدق خدای سبحان در قرآن است.
آیه 115 سوره مؤمنون
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خلق ناکم عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ
آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریدهایم و اینکه شما به سوی ما بازگردانی ده نمیشوید.
این آیه حامل دو پیام از پیام های سهگانه قرآن به بشریت است:
نخست اینکه عالم را آفریدگاری است. این صدای خودِ اوست که با ما سخن میگوید و چه برهانی بر وجود او از این بهتر که صدای گرم و مهربان او را بشنویم. اوست که با پرسشی عتاب آمیز ما را شراب امید میدهد.
دوم اینکه آن پروردگار دانا و حکیم و رحیم ما را برای یک دورهٔ کوتاه زندگی که منتهی به مرگ میشود نیافریده، زیرا این کاری عبث و بیهوده خواهد بود و حاصلی از وجود ما بر نخواهد خواست.
اما پیام سوم که کار نیکو کردن است از ذوق همین بشارت جاودانگی نشأت میگیرد.
کانت که نخست تیغ برکشید و همهٔ برهانها را باطل خواند و گردن زد. در پایان، صدای متین و مطمئنِ درون انسانها را که چون پا شاهی مقتدر فرمان به انجام کار نیک و پرهیز از هر کار بد میدهد بهترین دلیل بر وجودِ جاودانگی میشناسد که اگر زندگی جاوید در پیش نبود همهٔ ارزشهای اخلاقی از اعتبار میافتاد.
والت ویتمان در کتاب خوشه های علف، میگوید: دوست علمی من، شبی پس از بحث طولانی با این سخن به گفتگوی ما پایان داد که:
چکیده و نتیجه آنچه ما از علوم کهنه و نو، و مکاشفات عمیق و زمین شناسی ها و تاریخها و ستاره شناسی ها، نظریه تکامل و اصول ماوراءالطبیعه و همهٔ معارف دیگر میدانیم، این است که ما و کائنات همه به پیش میرویم، آهسته میتازیم و بی شک روی به بهتری داریم.
و زندگی، این راهِ بی پایان و این سپاهِ بی انتها بی هیچ درنگ به پیش میرود و به هنگام به انتها می رس دو جهانِ ما و نژادِ آدمیان و روح و کی هانهای بی شمار که در زمان و مکان گستردهاند همه به فراخور حال خود در بند مقصودی هستند، همه بی شبهه به جایی میروند.